مشکات

آپ کردن این وبلاگ رو فقط و فقط به عشق امام زمان خوبم ادامه می‌دم به امید روزی که شاید یه روزی که می‌رم خونه‌ش ببینمش

مشکات

آپ کردن این وبلاگ رو فقط و فقط به عشق امام زمان خوبم ادامه می‌دم به امید روزی که شاید یه روزی که می‌رم خونه‌ش ببینمش

خدایا

"خدایا هر که تو را ندارد هیچ ندارد"

 خدای خوب و مهربون همش به بنده هاش میگه

                               وقتی یه دل شکسته ای، دخیل درگاه منه         

                             با اشک چشم و آه دل، شعله به عالم می زنه

         میگم بیا دوست دارم، عاشق گریه هات منم          

                                                   چند ساله که چشم انتظار، منتظرصدات منم

                             چند سالیه رفته بودی، من سر راه منتظرت 

                           دور شده بودی از من و، من لحظه لحظه ناظرت

                                 خیلی بودم به انتظار، تا تو دوباره اومدی

                               این چند ساله از ته دل، منو صدا هم نزدی

                                وقتی گرفتار میشدی تو سختیای زمونه

                                 من کمکت میومدم، بی منت و بی بهونه

                              بااین که تو یاد منو، بیرون می کردی از دلت

                               من گاهی وقتا می زدم، سری به قلب غافلت

                             وقتی مریض بودی منم، انگار مریض بود برات

                               تو غریبی و بی کسی، همیشه من بودم باهات

                              با این همه یاد من از، قلب تو بیرون مونده بود

                                دل تو هر کسی رو جز، خدا هزار بار خوند

                             واسه این که برگردی دیگه، خودم به قلبت اومدم

                              واسه این که تو صدا کنی، خود تو رو صدا زدم

                                  گفتم بیا بسه دیگه، عمرت شده همه تباه

                              مرگ تو نزدیک شده و تویی هنوز غرق گناه

                                  خودم نشوندم رو لبت ذکر علی و زمزمه

                                  خودم یادت دادم منو، قسم بدی به فاطمه

                             این دو تا اسم رمز دعاست، کلید بخشش خطاست

                             ***رمز شفاعت همه، حبّ علی مرتضاست ***

 

می‌دونم می‌آد

زندگی برای من شبیه یک بازی گل یا پوچ است


 درون یک دستم , تمام پوچی های زندگی ام
 و درون دست دیگرم گلیست اندازه تمام زیبایی ها و معناهای زندگی خودم

در این بازی وقتی برنده ام که ،
 خودم
 دستی که درون آن گل است را ،
 پیشکش کسی کنم که
 سالهاست به انتظارش ایستاده ام
و می دانم روزی خواهد آمد
با دستهایی خالی از پوچی
و چشمهایی مهربان و زلال
و میان هر دو دستش نه یک گل
که بهشتی نهان کرده
مشتش را خواهد گشود
و جهان به یکباره زیبا و پاک خواهد شد
با آبشارهایی به زلالی چشمانش...
می دانم می آید

می دانم
می دانم...

بخون

با عشق زمان فراموش میشود با زمان هم عشق.پس با کار زمان را گول بزنیم.

  اگر می خواهید اخلاق کسی را امتحان کنید به او قدرت دهید.

دوری کردن از انسانهایی که دوستشان داریم،بی فایده است.

زمان به ما نشان خواهد داد که جانشینی برای آنها نخواهیم یافت.((گوته))

آن کسی که لباس حیا بپوشد،کسی عیب او را نبیند.((علی بن ابی طالب))

اگر قبل از هر کاری انگشت خود را به پیشانی خود بزنید

مجبور نخواهید شد در پایان کار با مشت محکم بر فرق خود بکوبید.((افلاطون))

از جمله هنر هاست احمق بودن در موقع مناسب.((ضرب المثل آلمانی))

غیبت کردن آخرین تلاش فرد عاجز است.

سلامت تن در دوری از حسادت است.((امام علی (ع))

در تعقیب مطلوب خود به دیگران منگر،زیرا آنان نیز سر گرم مطلوب خویشند

همنشین خوب مثل عطار است،اگر از عطر او به تو نرسد،به بوی او معطر می شوی.

همنشین بد مثل آهنگر است،اگر به آتش آن سوخته نشوی،از دود آن عاصی خواهی شد.

ادم پر گو چون آدم ولخرج و بی سرمایه است.((پاسکال))

برای دنیایت چنان کن که گویی جاودان زنده ای

و برای آخرتت، چنان که گویی فردا خواهی مرد.((امام علی (ع))

کلید دست یافتن به هر چیزی صبر است.مرغ با خوابیدن روی تخم ها

به جو جه هایش می رسد، نه با شکستن آنها. ((گلسکو))

مومن از دانش اندوزی سیر نمی شود و هر لحظه به دنبال علم است.((پیامبر اکرم (ص))

عشق خام می گوید :دوستت دارم چونکه محتاجت هستم .

و عشق پخته می گوید: محتاجت هستم چونکه دوستت دارم.(( اریک فروم))

مبارزه زندگی به معنای قدر دانی از همه چیز و وابستگی به هیچ چیز است.

خوشبخت کسی است که به یکی از دو چیز بستگی دارد

یا کتابهای خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند.((ویکتور هوگو))

مرد واقعی پیوسته می کوشد در گفتار خود آهسته و در کردار خود تند و سریع باشد.

((کنفسیوس))

سکوت بر دانا و نادان هر دو زیبنده است .

زیرا عیب نادان را می پو شاند و دانا را فرزانه تر جلوه می دهد.((محمد حجازی))

هرگاه تهی دست شدید با صدقه دادن،با خدا معامله کنید.((امام علی (ع))

دو کلمه آری و نه که تلفظشان آسان است،

کلماتی هستند که برای ادای آنها اندیشه و مطالعه فراوان لازم است.((پیتاگور))

من با ظالم و مظلوم هر دو عداوت دارم،

ظالم را برای این دشمن دارم که ظلم میکند.

مظلوم را برای اینکه قبول ظلم می کند

و مایه جسارت ظالم می گردد..

((سید جمال الدین اسد آبادی))

بزرگترین دلیل اینکه من مشروبات الکلی نمی خورم آنست که

می خواهم بدانم،اوقات خوش من چگونه می گذرد.((آستور))

وفاداری با خیانتکاران نزد خدا نوعی خیانت،

و خیانت به خیانتکاران نزد خدا وفاداری است.

وقتی برایت مشکلی به وجود میآید؛هرگز نگو:

آه خدایا......من یه مشکل بزرگ دارم.همیشه بگو:

آهای مشکل....من یه خدای بزرگ دارم.

برای زحمت کش هر هفته ،هفت امروز دارد

وبرای فرد تنبل هر هفته هفت فردا.((مثل آلمانی))

بدترین کلمات:نمی توانم،نمی شود،نمی دانم است.

ادب یا محبت خرجی ندارد ولی همه چیز را خریداری می کند.((متنا جیو))

پرسیدم دوست بهتر است یا برادر،گفت:

دوست برادریست که انسان مطابق میل خود انتخاب می کند. ((امیل فاگو.))

بدترین دوست آن است که برای او به رنج و زحمت افتی.((امام علی (ع))

معایب دیگران معلم خوبی است.((ضرب المثل آلمانی))

چهره یک زن نماینده شوهر اوست و پیراهن یک مرد معرف زن اوست.

هر چیزی با زیاد شدن کم ارزش یا بی ارزش می شود جز ادب.

انتظار نداشته باش مردم کار ها را کاملن درست انجام دهند،

قبل از اینکه تحسین شان کنی.

به آنچه منتقدان می گویند اهمیت نده،

هرگز مجسمه ای از هیچ منتفدی در جایی بر پا نشده است.((جین سیبلیوس))

خود کرده را تقدیر چرا؟((پشت ی کامیون نوشته بود))

با نیکان معاشرت کن تا از آنان باشی.((امام علی (ع))

اگر در هوا روی، پَر مگسی باشی

و بر روی آب روی، خَ‍سی باشی

دلی به دست آر، تا کَسی باشی

((خواجه عبد الله انصاری))

یا علی مدد

تقدیم به امام زمان(عج)

تقدیم به امام زمان(عج)

آقا نگاهت جای آهو هاست می دانم
دستان پاکت مثل من تنهاست می دانم

آقا دلت در هیچ ظرفی جا نمی گیرد
جای دل تو وسعت دریاست می دانم

آقا اگر تو بر نمی گردی، دلیل آن
در چشم های پر گناه ماست می دانم

جای سر انگشتان پور نورت، در این ظلمت
مانند رد باد بر شن هاست می دانم

ای کاش برگردی که بعد از این همه دوری
یک باره حس بودنت زیباست می دانم

کی باز می گردی، برایم بودن با تو
زیبا ترین آرامش دنیا ست می دانم

تو باز می گردی. اگر امروز نه ، فردا
از آتشی که در دلم پیداست، می دانم

سالی گذرد بی تو، مرا روز، بیا
جان سوخت، تو ای شعله جان سوز بیا

لبریز شده کاسه صبرم بی تو
ای از همه غایب ای دل افروز بیا

فرشته

* در مطب دکتر به شدت به صدا درآمد.
دکتر گفت: «در را شکستی! بیا تو
در باز شد و دختر کوچولوی نه ساله ای که خیلی پریشان بود، به طرف دکتر دوید: «آقای دکتر! مادرم!» و در حالی که نفس نفس می زد، ادامه داد: «التماس می کنم با من بیایید! مادرم خیلی مریض است
دکتر گفت: «باید مادرت را اینجا بیاوری، من برای ویزیت به خانه کسی نمی روم
دختر گفت: «ولی دکتر، من نمی توانم. اگر شما نیایید او می میرد!» و اشک از چشمانش سرازیر شد.
دل دکتر به رحم آمد و تصمیم گرفت همراه او برود. دختر دکتر را به طرف خانه راهنمایی کرد، جایی که مادر بیمارش در رختخواب افتاده بود.
دکتر شروع کرد به معاینه و توانست با آمپول و قرص تب او را پایین بیاورد و نجاتش دهد. او تمام طول شب را بر بالین زن ماند؛ تا صبح که علائم بهبود در او دیده شد.
زن به سختی چشمانش را باز کرد و از دکتر به خاطر کاری که کرده بود تشکر کرد.
دکتر به او گفت: «باید از دخترت تشکر کنی. اگر او نبود حتما می مردی
مادر با تعجب گفت: «ولی دکتر، دختر من سه سال است که از دنیا رفته!» و به عکس بالای تختش اشاره کرد.
پاهای دکتر از دیدن عکس روی دیوار سست شد.
این همان دختر بود!!
فرشته ای کوچک و زیبا!!

لطف خداوندی

بار خدایا ای پناه بنده نواز هر چه به سویت می ایم بیشتر حس می کنم رها هستم

ای بزرگ بی بظیر در همه لحظات تو را صدا می کنم

می دانم که هیچ وقت از من خسته و دلگیر نمی شوی

می دانم اگر از تو بخواهم دست خالی نمی مانم

ای عزیز ای وجودی که در تک تک نیاز هایم وجود تو انها را بر اورده نموده می پرستمت

ای بنده نواز بی نیاز مرا در یاب

می دانی در این سرای بی مقدار اگر دستم را نگیری و جواب ناله هایم را ندهی

تنها می مانم

مرا اگر صد بار از در برانی باز در می زنم

بودنت را در تمام طول عمرم درک کرده هیچ کس را در لحظات اضطراب نزدیکتر

از تو ندیدم پس باز هم مرا مورد لطف خود قرار بده

روز مادر مبارک باد

                     

 

 

OVEYOUILOVEYOUILOVEYOUILOVEYOUILOVEYOUILOVE
OUILOVYOUIL ****** VEYOU ****** ILOVEYOUILO
OVEYOUIL *********** L *********** OUILOVEY
YOUIL *************** *************** YOUIL
UILO *********************************** VE
EI ************************************* IL
V *************************************** O
O *************************************** L
E *************************************** U
YO ************************************* IL
YOUI *********************************** EY
OVEYO ******************************* LOVEY
OVEYOUIL *************************** ILOVEY
UILOVEYOU *********************** UILOVEYOU
VEYOUILOVEYOU ***************** YOUILOVEYOU
YOUILOVEYOUILOV ************* LOVEYOUILOVEY
UILOVEYOUILOVEYOU ********* LOVEYOUILOVEYOU
LOVEYOUILOVEYOUILOV ***** ILOVEYOUILOVEYOUI
EYOUILOVEYOUILOVEYOU *** YOULOVEYOUILOVEYOU
VEYOUILOVEYOUILOVEYOU * VEYOUILOVEYOUILOVEY
_________________

 

اینم یه متن زیبا به مناسبت روز مادر:

کودکی که آماده تولد بود ، نزد خدا رفت و از او پرسید :

« می گویند که شما مرا به زمین می فرستید ؛ اما من به این کوچکی و بدون
هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم ؟!»

خداوند پاسخ داد :
« از میان تعداد بسیاری از فرشتگان ، من یکی را برای تو در نظر گرفته
ام او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد »

اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه !!

« اما اینجا در بهشت ، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و
اینها برای شادی من کافی هستند . »

خداوند لبخند زد :
« فرشته تو برایت آواز خواهد خواند ، و هر روز به تو لبخند خواهد زد .
تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.»

کودک ادامه داد :
« من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی
دانم ؟»

خداوند او را نوازش کرد و گفت :
« فرشته تو ، زیباترین و شیرین ترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی
در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که
چگونه صحبت کنی »

کودک با ناراحتی گفت :
« وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ، چه کنم ؟»

اما خدا برای این سوال او هم پاسخ داشت :
« فرشته ات دستهایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد
که چگونه دعا کنی »
کودک سرش را برگرداند و پرسید :
« شنیده ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی می کنند . چه کسی از من
محافظت خواهد کرد ؟»

فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد ، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود

کودک با نگرانی ادامه داد :
« اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ، ناراحت
خواهم بود»

خداوند لبخند زد و گفت :
« فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت
نزد کن را خواهد آموخت ؛ گرچه من همیشه در کنار تو خواهم بود »

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صدایی از زمین شنیده می شد . کودک می
دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند .

او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید :
‌« خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم ، لطفا نام فرشته ام را به من
بگویید »

خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد :
‌« نام فرشته ات اهمیتی ندارد . به راحتی می توانی او را مادر صدا کنی