مشکات

آپ کردن این وبلاگ رو فقط و فقط به عشق امام زمان خوبم ادامه می‌دم به امید روزی که شاید یه روزی که می‌رم خونه‌ش ببینمش

مشکات

آپ کردن این وبلاگ رو فقط و فقط به عشق امام زمان خوبم ادامه می‌دم به امید روزی که شاید یه روزی که می‌رم خونه‌ش ببینمش

ای بی‌نهایت مهربان

روزها می‌شود که نبوده‌ام

چه کسی می‌داند

                         جز تو

                                              که پذیرای جای خالی‌ام بودی

         برای دوباره بودن

راه طولانی است

                           کوتاه می‌شود
                                             اگر دستگیرم  تو باشی

 



 

 

 

بیان فضائل امام علی (ع)

عالم جلیل، شیخ ابوالقاسم محمد بن ابی القاسم حاسمی با یکی از علمای اهل سنت به نام رفیع الدین حسین، رفاقتی قدیمی داشت؛ به طوری که در اموال، شریک و اکثر اوقات حتی در سفر با هم بودند و هیچیک مذهب و عقیده خود را از دیگری مخفی نمی کرد و گاهی به شوخی یکدیگر را ناصبی و رافضی می گفتند؛ اما در این مدت بین آنها بحث مذهبی نشده بود.
تا آن که اتفاقاً در مسجد شهر همدان، که آن را مسجد عتیق می گفتند، بحث مذهبی میان این دو پیش آمد. در اثنای صحبت، رفیع الدین فلان و فلان را بر امیرالمؤمنین علیه السلام برتری داد.

ابوالقاسم، رفیع الدین را رد کرد و حضرت علی علیه السلام را بر فلان و فلان برتری داد. او برای مذهب خود به آیات و احادیث بسیاری استدلال کرد و مقامات و کرامات و معجزات بسیاری را که از امیرالمؤمنین علیه السلام صادر شده است، ذکر نمود؛ ولی رفیع الدین، مطلب را عکس نمود و برای برتری فلان ، به مصاحبت او با پیامبر صلی الله علیه و آله در غار استدلال کرد و همچنین گفت: فلانی از بین مهاجرین و انصار این ویژگیها را داشت که: اولاً پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله داماد او بود؛ ثانیاً خلیفه و امام مسلمانان شد. و باز ادامه داد و گفت: دو حدیث از پیغمبر صلی الله و علیه و اله در شأن ...  صادر شده است: یکی آن که، تو به منزله پیراهن منی الی آخر. دوم این که، پیروی کنید دو نفری را که بعد از من هستند، ... و ... را (! )

ابوالقاسم حاسمی بعد از شنیدن این سخنان گفت: به چه دلیل ... را برتری می دهی بر سید اوصیا و سند اولیا و حامل لوا ( صاحب پرچم هدایت) و امام انس و جن و تقسیم کننده جهنم و بهشت و حال آن که تو می دانی ایشان صدیق اکبر ( راستگوی بزرگ ) و فاروق ازهر ( جداکننده حق از باطل ) است و برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و همسر حضرت زهرا علیها السلام می باشد.

و نیز می دانی که هنگام هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی مدینه، امیرالمؤمنین(ع) در جای ایشان خوابید. او با آن حضرت در حالات فقر و فشار شریک بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله درب خانه صحابه به مسجد را بست، جز درب خانه آن جناب را و علی علیه السلام را برای شکستن بتهای کعبه بر کتف شریف خود گذاشت.

 و پروردگار متعال او را با صدیقه طاهره فاطمه زهرا علیها السلام در آسمانها تزویج فرمود، با عمرو بن عبدود جنگ کرد و خیبر را فتح نمود. به خدای تعالی به قدر چشم بهم زدنی شرک نیاورد به خلاف آن سه نفر. ( که به تصریح خود اهل سنت دهها سال بت پرستی کرده اند.)
رسول خدا صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام را به چهار نفر از پیامبران تشبیه نمود آن جا که فرمود:
هر که می خواهد به آدم(ع) در عملش و نوح(ع) در حملش و موسی(ع) در شدتش و عیسی(ع) در زهدش نظر کند، به علی بن ابی طالب علیه السلام بنگرد.
با وجود این همه فضایل و کمالات آشکار و با نسبتی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت و همچنین با برگردانیدن آفتاب برای او، چطور برتری دادن ... بر علی علیه السلام جایز است؟

چون رفیع الدین این صحبت را از ابوالقاسم شنید، که او علی علیه السلام را بر ... برتری می دهد، دوستی اش با او سست شد و بعد از گفتگوی زیاد به ابوالقاسم گفت: صبر می کنیم؛ هر مردی که به مسجد آمد آنچه را حکم کرد، چه به نفع مذهب من یا مذهب تو، همان را قبول می کنیم.

چون ابوالقاسم عقیده اهل همدان را می دانست؛ یعنی می دانست که همه سنی هستند، از این شرط می ترسید؛ ولی به خاطر کثرت مجادله، شرط مذکور را قبول کرد و با کراهت راضی شد. بلافاصله بعد از شرط مذکور، جوانی که از رخسارش آثار جلالت و نجابت ظاهر بود و معلوم می شد از سفر می آید، داخل مسجد شد و در آن جا گشتی زد و نزد ایشان آمد.

رفیع الدین با کمال سرعت و اضطراب از جا برخاست و بعد از سلام و تحیت، از آن جوان سؤال کرد که واقعاً بگوید علی علیه السلام بالاتر است یا ... ؟

جوان بدون معطلی این دو شعر را فرمود:
متی اقل مولای افضل منهما     اکن للذی فضّلته متنقّصا
الم تر انّ السیف یزری بحده مقالک   هذا السیف احدی من العصا

ترجمه: هرگاه بخواهم در مقایسه بین مولایم علی(ع) و آن دو نفر بگویم:
مولایم از آنها بافضیلت تر است، این جاست که منزلت او را پایین آورده ام.
آیا نمی بینی اگر بگویی، شمشیر از عصا برنده تر است، شمشیر با برندگی اش تو را به خاطر این مقایسه سرزنش خواهد کرد.

وقتی جوان از خواندن این دو بیت فارغ شد، ابوالقاسم و رفیع الدین از فصاحت و بلاغتش تعجب کردند؛ لذا برای این که از حالات او بیشتر جویا شوند، از او خواستند که با ایشان صحبت کند؛ اما ناگهان از پیش چشمانشان غایب شد و دیگر او را ندیدند.
رفیع الدین چون این امر عجیب و غریب را مشاهده کرد، مذهب باطل خود را ترک گفت و مذهب حق اثنی عشری را پذیرفت.

از نشانه‌‌های ظهور آقا

  • هرگاه مردم نماز را بمیرانند،                      
  • امانت را خیانت کنند، دروغ را جایز بشمارند،
  • ربا بخورند، رشوه بگیرند،
  • ساختمانها را محکم بسازند،
  • دین را به دنیا بفروشند،
  • سفیهان را به کارها بگمارند،
  • با زنان مشورت کنند،
  • رحمها را قطع نمایند، دنبال هوس بروند،
  • خونریزی را آسان و سبک شمارند،
  • علم(یا عدل) ضعیف شود، ظلم افتخار باشد،
  • امرا فاجر؛ وزرا ستمگر؛ کدخدایان خائن،
  • قرآن خوانان فاسق گردند،
  • رواج شهادت دروغ،
  • زنا و تهمت و گناه و طغیان علنی شود،
  • قرآنها به زیور آراسته، مساجد زینت یافته، و مناره ها بلند ساخته،
  • اشرار احترام شوند،
  • در صفها ازدحام، در دلها اختلاف،
  • در پیمانها شکستن واقع گردد، و موعود نزدیک شود،
  • abasaleh

  • از روی حرص دنیا زنها در تجارت با شوهرانشان مشارکت می کنند،
  • صدای بی دینها بلند گردد، به آنها گوش فرا داده شود،
  • بدنرین افراد هر قومی سرپرست آنها بشود،
  • از افراد فاجر – از ترس اذیت آنها – تقیه کنند،
  • دروغگویی به راستگویی و خائن به امانتداری شناخته شوند،
  • زنهای آوازه خوان و نوازندگان به کار گرفته شوند،
  • آخرین این امت اولشان را لعنت نماید،
  • زنان بر زین سوار شوند(معلوم است که منظور زین اسب و امثال آن نیست زیرا که در آن زمان هم رایج بوده بلکه شاید منظور رانندگی در این زمان باشد)،
  • و زنان خود را مردان و مردان خویش را به زنان شبیه گرداند،
  • شاهد نادیده(یا نخواسته) گواهی دهد، شاهد دیگری برای طرفداری گواهی دهد،
  • بدون اطلاع از جریان و برای غیر خدا فقه بیاموزند،
  • کار دنیا را بر کار آخرت ترجیح دهند،
  • بر دلهای گرگ صفت لباس میش پوشانند،
  • دلهایشان از مردار گندیده تر و از صبر تلخ تر باشد،
  • پس در آن هنگام، زود، زود! و شتاب، شتاب! در آن روز بهترین جاها بیت المقدس باشد، که زمانی بر مردم فرا می رسد که هر کدام تمنا می کنند از ساکنان آن باشند
  • گل نرگس خوش آمدی

    عاشقان میلاد یگانه منجی عالم بشریت امام عاشقان نزدیک است نیمه شعبان

    راستی تا حالا فکر کردید برای تولد اقامون چه هدیه ای بخریم ؟!

    ما خودمون وقتی جشن تولد می گیریم همه برامون هدیه میارن و ما یکی یکی هدیه هامون رو باز می کنیم و بسیار خوشحال می شیم.

    خب به نظر شما بهترین هدیه برای تولد اقامون چیه؟ هدیه ای که ایشان با دریافت اون احساس رضایت و خشنودی کنند.؟!

    گاهی وقتها هدیه ها از نظر مادی ارزشی ندارن اما ما اون هدیه ها رو قبول می کنیم و بسیار هم احساس خشنودی و رضایت می کنیم.

    بله گاهی  هدایایی هستندکه گرچه از لحاظ مادی ارزشی ندارن اما از نظر معنوی بسیار ارزشمندند.

    من هم به عنوان عضو کوچکی از عشاق نظر خودمو اعلام می کنم.

    به نظر من بهترین هدیه برای اقامون اینه که دل اون بزرگوار رو شاد کنیم و کمی از غم های ان بزرگوار کم کنیم.

    بله باید در روز نیمه شعبان عهد وپیمانی محکم با اقای خود ببندیم که دیگه گناه نکنیم.من فکر می کنم این بهترین هدیه باشه.

    حداقل دیگه دل اقامونو نمی رنجونیم. پس اگر شما هم موافقید باهم بریم بازار معنویت و کمی نور  بخریم تا در روز تولد اقا دست خالی نباشیم. اونو کادو کنیمو به اقامون تحویل بدیم

    روی جعبه کادو شده هم یک کارت تولدت مبارک با یک شاخه گل سرخ می چسبونیم.

    به اقامون می دیم و...


     

    حکایتی از مسیح(ع)

    حکایتی از زبان مسیح نقل می کنند که بسیار شنیدنی است . می گویند او این حکایت را بسیار دوست داشت و در موقعیت های مختلف آن را بیان میکرد . حکایت این است:

    مردی بود بسیار متمکن و پولدار روزی به کارگرانی برای کار در باغش نیاز داشت . بنابراین ، پیشکارش را به میدان شهر فرستاد تا کارگرانی را برای کار اجیر کند . پیشکار رفت و همه ی کارگران موجود در میدان شهر را اجیر کرد و آورد و آن ها در باغ به کار مشغول شدند . کارگرانی که آن روز صبح  در میدان نبودند ، این موضوع را شنیدند و آنها نیز آمدند .  گر چه این کارگران تازه ، غروب بود که رسیدند ، اما مرد ثروتمند آنها را نیز استخدام کرد . شبانگاه ، هنگامی که خورشید فرو نشسته بود ، او همه ی کارگران را گردآورد و به همه ی آنها دستمزدی یکسان داد . بدیهی ست آنانی که از صبح به کار مشغول بودند ، آزرده شدند و گفتند : این بی انصافی است . چه می کنید ، آقا ؟ ما از صبح کار کرده ایم و اینان غروب رسیدند و بیش از دو ساعت نیست که کار کرده اند . بعضی ها هم که چند دقیقه پیش به ما ملحق شدند . آن ها که اصلاً کاری نکرده اند .
    مرد ثروتمند خندید و گفت : به دیگران کاری نداشته باشید . آیا آنچه که به خود شما داده ام کم بوده است ؟
    کارگران یکصدا گفتند : نه ، آنچه که شما به ما پرداخته اید ، بیش تر از دستمزد معمولی ما نیز بوده است . با وجود این ، انصاف نیست که اینانی که دیر رسیدند و کاری نکردند ، همان دستمزدی را بگیرند که ما گرفته ایم .
    مرد دارا گفت : من به آنها داده ام زیرا بسیار دارم . من اگر چند برابر این نیز بپردازم ، چیزی از دارائی من کم نمیشود . من از استغنای خویش می بخشم . شما نگران این موضوع نباشید . شما بیش از توقع تان مزد گرفته اید پس مقایسه نکنید . من در ازای کارشان نیست که به آنها دستمزد می دهم ، بلکه می دهم چون برای دادن و بخشیدن ، بسیار دارم . من از سر بی نیازی ست که می بخشم .
    مسیح گفت : (( بعضی ها برای رسیدن به خدا سخت می کوشند . بعضی ها درست دم غروب از راه می رسند . بعضی ها هم وقتی کار تمام شده است ، پیدایشان می شود . اما همه به یکسان زیر چتر لطف و مرحمت الهی قرار می گیرند .))

    اینم نشانه‌های ظهور آقامون

    نشانه‌های ظهور امام زمان (عج)


     از نشانه‌های عام ظهور امام زمام(عج)

    ۱- هر گاه علم از میان برداشته شود و جهل و نادانی ظاهر شود؛  ۲-قرائتهای قرآن زیاد امّا عمل بدان کم شودِِِ؛  ۳- قتل و کشتار زیاد شود؛ ۴- فقها و هدایت کنندگان واقعی کم شوند؛ ۵- علمای فاسق و خیانتکار زیاد شوند؛ ۶- جور و فساد زیاد شود؛ ۷- امت مسلمان امر به منکر و نهی از معروف کنند؛۸- مردم نماز را ترک کنند [و در میان مردم بمیرد]؛۹- امانتها را ضایع کنند؛ ۱۰-دروغ گفتن را حلال شمارند؛ ۱۱-ربا بخورند؛ ۱۲-رشوه بگیرند؛ ۱۳-ساختمانها را محکم سازند و دین را به دنیا فروشند؛ ۱۴-مردمان کم عقل را بر کارها گمارند؛ ۱۵-زنان را در کارهای اجتماعی و شخصی طرف مشورت قرار دهند؛ ۱۶-قطع صله ارحام کنند؛ ۱۷-از هوا و هوس پیروی کنند و کشتار و خونریزی را کوچک شمارند؛ ۱۸- مساجد را بزرگتر می‌سازند.

    از نشانه‌های خاص ظهور امام زمان (عج)

    ۱-ظهور امام زمان علیه‏السلام در سال فرد و در روز فرد تحقق پیدا خواهد کرد. ۲-ظهور و خروج افرادی به نام «دجال» و «سفیانی» که مظهر ضلالت و گمراهی و نیز قیام افرادی مثل یمانی و سید خراسانی که سنبل هدایت هستند ۳-خسوف در شب اوّل ماه رمضان و کسوف در نیمه همان ماه. و این دو از زمانی که خداوند آسمانها و زمین را خلق کرده است، [این چنین ] وجود نداشته است.

    دجال در کلام امیرالمومنین(ع)

    «اسبغ بن نباته‏» از امیرالمؤمنین‏ علیه السلام پرسید: « یا امیرالمؤمنین دجال ‏کیست؟ فرمودند که: آگاه باشید، دجال «صائد بن ‏صید» است و شقى کسى است که او را تصدیق کند و سعید کسى است که او را تکذیب کند... و از دهى که معروف به یهودیه ‏است ، خروج مى‏کند. چشم راستش‏ از اصل خلقت ندارد به طورى که‏ گودى حدقه‏اش نیست و دیگرى که‏ در پیشانیش است، مانند ستاره ‏صبح مى‏درخشد و در چشمش مانند پارچه گوشت چیزى است گویا که با خون ممزوج است و در میان ‏چشمش لفظ «کافر» نوشته شده به ‏طورى که همه کس آن را مى‏خواند خواه نویسنده باشد و خواه نه . به ‏دریاها داخل مى‏شود و آفتاب با وى‏ سیر مى‏کند و در پیش رویش کوهى ‏است از دود و در پشت‏ سرش کوه‏ سفیدى است که خلایق چنین‏ مى‏دانند که آن طعام است و در ایام ‏قحطی شدید خروج مى‏کند و به ‏درازگوش سبز یا خاکسترى رنگ‏ سوار شود و زمین در زیر پایش ‏پیچیده مى‏گردد و به هیچ آب ‏نمى‏گذرد مگر این که خشکیده ‏مى‏شود به طورى که جایش تا روز قیامت ‏خشک مى‏ماند و به آواز بلند ندا مى‏کند، به نوعى که همه جن وانس و شیاطین، که در ما بین مشرق‏ و مغرب‏اند صداى او را مى‏شنوند. چنین مى‏گوید:

    «اى دوستان من! به زودى به‏ سوى من آیید. منم آن کسى که‏ مخلوقات را خلق نمود و ایشان را درمحکم نمودن ترکیبشان با هم ‏مساوى گردانید و اندازه صورتها و هیاتهاى ایشان را تعیین نمود و منم ‏آن پروردگار شما که بر همه اشیا قادر است.»

    و این دشمن خدا، اینها را دروغ‏ مى‏گوید، زیرا که او مردى است که‏ طعام مى‏خورد و در بازارها راه ‏مى‏رود و پروردگار شما کور نیست‏ و طعام نمى‏خورد و راه نمى‏رود و از مکانى به مکان دیگر منتقل نمى‏شود. آگاه شوید به درستى که بسیارى از تابعان او در آن روز اولاد ... و صاحبان طیلسان سبز هستند و آن ‏پارچه‏اى است مانند ردا که بر سر و دوش انداخته مى‏شود.

    خداوند عزوجل او را در شهر«شام‏» در بالاى تلى که معروف است‏ به تل «افیق‏» سه ساعت از روز«جمعه‏» گذشته به دست کسى که ‏مسیح بن مریم علیه السلام در پشت ‏سرش‏نماز مى‏گزارد، به قتل مى‏رساند. آگاه شوید به درستى که بعد از این ‏طامه کبرى واقع خواهد شد و آن‏ خروج دابه (4) از زمین است. بعد از آن‏ امام على علیه السلام فرمودند که : از من ‏مپرسید که بعد از خروج دابه چه ‏واقع خواهد شد. در آن حال «ترال بن ‏سبره‏» به صعصعه گفت که: امیرالمؤمنین از این کلام اعجاز نظام، چه چیز اراده نموده؟ صعصعه گفت: یابن سبره! کسى که‏ عیسى ‏بن ‏مریم علیه السلام در پشت ‏سرش‏ نماز مى‏گزارد، امام دوازدهم ‏است!»